صفحات

۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

فک و فامیله داریم؟


یه شب گرسنه از خواب بیدار شدم رفتم سر‌ یخچال بد از کلی‌ زیر و رو کردن یه ظرف پلاستیکی پیدا کردم توش عسل بود با کره نشستم تا ته عسل رو خوردم (انصافا هم چقدر چسبید اون موقع ) صبح دیدم مادرم همه یخچال رو ریخته بیرون داره میگرد و میگه کسی‌ این مومک منو ندیده تو یه ظرف پلاستیکی بود قیافه من &- : یعنی‌ داشتم بالا میاوردم اه اه از دست بعضی‌ از این خانوما جم کنید بابا این ات و اشغالتون دیگه!!!!! امنیت جانی نداریم ما به خدا تو این خونه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر