صفحات

۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

تولد بابامه.


کیف مدرسه را گوشه ای پرت کرد و به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت... وارد مغازه شد با ذوق گفت : ببخشید یه کمربند می خواستم . آخه فردا تولد بابامه... به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ... پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .... فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر