صفحات

۱۳۹۰ شهریور ۱۶, چهارشنبه

شهیار قنبری -دریا در من



اگه قیمتی ترین سنگ زمین ام

توی تابستون دست های تو برفم
اگه حرفای قشنگ هر کتابم
برای اسم تو چند تا دونه حرفم
اگه سیلم پیش تو قد یه قطره
اگه کوه ام پیش تو قد یه سوزن
اگه تن پوش بلند هر درخت ام
پیش تو اندازه ی دکمه ی پیرهن
 
اگه تلخی مث نفرین

اگه تندی مث رگبار
اگه زخمی زخم کهنه
بغض یک در رو به دیوار
اگه جام شوکرانی
تو عزیزی مث آب
اگه ترسی اگه وحشت
مث مردن توی خواب

واسه تو قد یه برگم    
پیش تو راضی به مرگم
شهیار قنبری -دریا در من

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر