صفحات

۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

دختري به پيش كورش كبير رفت وگفت
من عاشق شما هستم.
كورش گفت
لياقت شما برادر من است كه از من زيباتر است و اكنون پشت سر شما ايستاده
دختر پشت خود را نگاه كرد و هيچ نديد
كورش گفت
گر عاشق من بودي هرگز پشت سرت را نگاه نميكردي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر